فروغ نامه

من مترجم هستم. و تقریبا دارم در کارم موفق میشم.از نوجوانی به شعرهای فروغ علاقمند شدم. و همیشه 1 جایی یکی از شعرهاش رو نوشتم و با خودم دارم.از نظر بسیاری فروغ زن بدی بوده. افسرده و ... . نمیدونم اما من مثل گیاه فقط انرژی گرفتم از کلماتش. و متاسفانه دیگه کسی مانند او بین ما نیامده.برای نام "جودی آبوت" هم باید بگم روزهایی که کارتون بابا لنگ دراز از تلویزوین پخش می¬شد من یک دفترچه خاطرات برای خودم خریده بودم و مانند جودی قصه که برای بابالنگ دراز نامه مینوشت وقایع روزانه و .. را درآن می نوشتم و حرفهایی که نمیتونستم با دنیای خارج و خانواده بگویم را درآن می¬نوشتم تا هم پس از سالها بدانم چه بودم و به شیوه ای خود را خالی کرده باشم. در مورد بابا لنگ دراز هم باید بگویم همان بابای قصه است و مخاطبم فرد خاصی نیست.کاملا فرضی است.در دنیای خیالی نگارنده.خواهش میکنم تا حد امکان از گذاشتن نظر خصوصی خودداری فرمایید.امیدوارم از مطالب این وبلاگ استفاده کنین.بین جودی آبوت و فروغ حرفهای ناگفته ای هست کهباید بخونین...همینجا. فروغ نامه...ادامه مطلب

سلام مچاله شدم. از سرما.... هشت روزه که با مامان حرف نمیزنم. دلیلش آقای سوپه... دیشبا مست شدم. پرواز کردم، دلم نمیخواست پایین بیام. دلم اوج گرفت.  چرا دیشب تموم نشد؟  دلم ابدیت میخواد، که نه فکر کنم نه ببینم،نه ببویم،نه لمس کنم،نه ببوسم. نه دلم جای فروغ نامه...ادامه مطلب

دلم برای دختران سرزمینم میسوزد. که در چارچوب ۱ واژه گرفتارند. گاه فخر میفروشند. گاه میگریند.  دلم برای خاله که نیست که میسوزد.....بکارت واژه ترسناکی ست. گاه غم انگیز.  در این جغرافیا نداشتنش بی ارزشی ست. نوعی لاکچری در قالب انسان،از نوع مونث که گاه فروغ نامه...ادامه مطلب

خسته ام

سرم از هسته درد میکند.

از شاگرد ۸ ساله سیلی خوردم....

بچه ۱ دکتر

اینقدر غصه دارم که نمیتونم حرف بزنم. 

مامانش نبود خونه. و جلوی مادربزرگش هم این کارو نکرد که بتونم ثابت کنم.

فروغ نامه...

سلام باز هم دقیقا بعد از ۲ سال اینجام. نمیدونم این دی چه جاذبه ای داره که میام و اینجا حرف میزنم. ۲ سال پیش کرونا نبود، بابا لنگ دراز و همینطور خالم زنده بودند.... خیلی چیزها دکرگون شدن. بابا لنگ دراز فروغ نامه...ادامه مطلب

من در یک روز پاییزی عاشق شدم. دختران هم عاشق میشوند. ما جلبک نیستیم و قلبمان به اندازه ۱ مرد خوب میفهمد داستان چیست!  قدیم ها دختران کاسه آش به دست میرفتند در میزدند تا دلی بلرزد و خواستگار پیدا کنند. فروغ نامه...ادامه مطلب

۲ سال پیش بود. از میدان حسن آباد داشتم رد میشدم. ۲ کلاف کاموای آبی سورمه ای خریدم تا دوباره شال ببافم. از بین مدل های بسیار، یک مدل بسیار پیچیده انتخاب کردم و ۳۶ دونه سرانداختم. هر روز میبافتم. اما مت فروغ نامه...ادامه مطلب

آقای سوپ عزیز! از تو دورم. اما دوستت دارم. به تعداد پرهای ریو. آن طوطی سبز وحشی. دلگیرم از تو و تمام پسران این شهر... بارها گفته ایم دوستت دارم را من با میل و کاموا تو با سوپ ودونه برف.... کاش آنقدر فروغ نامه...ادامه مطلب

دلم مانند اسلواکی جدا افتاده براتسیلاوای عزیز عاشق تنها درکت میکنم. همین روزهایی که نه نگاه را میفهمیم نه حرف را  همین روزهایی که محکومیم به خانه نشینی بیشتر و برای فرار از فقر به خیابان ها برویم. شا فروغ نامه...ادامه مطلب

سلاملیکم

بعد از ۲ سال اومدم

درگیر کارم

هنوز پرستوی مهاجر نشدم.امشب بی خوابی به سرم زد.بیدارم همچنان

 

فروغ نامه 

فروغ نامه...